عشق (پارت ۷۱)
// شب، خونه //
// ویو جیمین //
مینجی همونجور با لباس بیرونی خودشو میندازه رو تخت و با ذوق به حلقه تو انگشتش نگاه میکنه
جیمین: خیلی به دستت میاد *لبخند*
مینجی: *با لبخند نگا میکنه* ممنون امروز بهترین روز عمرم بود
جیمین: خواهش میکنم، منم همینطور *لبخند*
لباسامو عوض میکنم میبینم خوابه
جیمین: کیوت
لباساشو عوض میکنم به اضافه بوس های ریز رو بدنش
برقو خاموش میکنم میرم پیشت بغلش میکنم
با انگشتاش با سیسپکام بازی میکنه
جیمین: بیداری؟ *تعجب*
مینجی: لباسامو عوض کردنی بیدار شدم
جیمین: ببخشید😁
مینجی: اشال نداره
بغلم میکنه
مینجی: قول میدم از انتخابت پشیمونت نمیکنم
جیمین: کی خواست پشیمون شه *خنده*
مینجی: دیگه خلاصه *خنده*
جیمین: خب من الان فدات نشم؟
لبشو میبوسم و بعد با موهات بازی میکنه و لفظای عاشقانه میگم تا بخوابه
سرشو میبوسم
جیمین: آخیش، مال خودمی * آروم*
و میخوابم
// ویو ته //
همون بیرون به اتفاق هم شام میخوریم بعد یوچان میره خونه خودش منو یونا هم برمیگردیم خونه و من میرم دوش بگیرم و یونا هم لباساشو عوض میکنه، بعدم رو تخت دراز میکشیم، بغلش میکنم متوجه میشم دستشو بالا گرفته، نگاش میکنم میبینم داره به حلقش نگا میکنه
ته: *خنده* دوسش داری؟
یونا: خیلیییی
بغلم میکنه لباشو میذاره رو لبام و بعد چن مین از هم جدا میشیم. براش آهنگ میخونم و موهاشو نوازش میکنم تا بخوابه.
// ویو راوی //
تصمیم گرفته میشه که حدود دو هفته بعد عروسی ته و یونا و جیمین و مینجی باهم باشه، پس تو این دو هفته کلی خرید میکنن و کارای لازمه رو انجام میدن، مامان بابای یونا هم از آمریکا تشریف میارن
// صبح عروسی //
// ویو جیمین //
از خواب بیدار میشم میبینم تقریبا دیر شده و مینجی نیس
جیمین: مینجی کو؟ *تعجب و آروم*
یهو میبینمش که مث آنا تو فروزن یک (جیمین فروزن میبینه و ما خبر نداشتم🤨😂) موهاش شلخته و خودش رو زمین و پاهاش رو تخت خوابیده ، میزنم زیر خنده
جیمین: خدایا چقد تو بانمکی
بغلش میکنم میذارمش رو تخت
جیمین: بیبی
جیمین: موچی
جیمین: پاشو
جیمین: خواب میمونیا
جیمین: عشقم
مینجی: نمیخوام*میخوابم*
یه فکر میزنه به سرم، صدامو عوض میکنم
جیمین: جناب پارک جیمین آیا بنده وکیلم شما را به عقد دائم سرکار خانوم پارک مینجی در آورم؟
صدامو درست میکنم میشه صدای خودم
جیمین: نعععع هرگزززز
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
// ویو جیمین //
مینجی همونجور با لباس بیرونی خودشو میندازه رو تخت و با ذوق به حلقه تو انگشتش نگاه میکنه
جیمین: خیلی به دستت میاد *لبخند*
مینجی: *با لبخند نگا میکنه* ممنون امروز بهترین روز عمرم بود
جیمین: خواهش میکنم، منم همینطور *لبخند*
لباسامو عوض میکنم میبینم خوابه
جیمین: کیوت
لباساشو عوض میکنم به اضافه بوس های ریز رو بدنش
برقو خاموش میکنم میرم پیشت بغلش میکنم
با انگشتاش با سیسپکام بازی میکنه
جیمین: بیداری؟ *تعجب*
مینجی: لباسامو عوض کردنی بیدار شدم
جیمین: ببخشید😁
مینجی: اشال نداره
بغلم میکنه
مینجی: قول میدم از انتخابت پشیمونت نمیکنم
جیمین: کی خواست پشیمون شه *خنده*
مینجی: دیگه خلاصه *خنده*
جیمین: خب من الان فدات نشم؟
لبشو میبوسم و بعد با موهات بازی میکنه و لفظای عاشقانه میگم تا بخوابه
سرشو میبوسم
جیمین: آخیش، مال خودمی * آروم*
و میخوابم
// ویو ته //
همون بیرون به اتفاق هم شام میخوریم بعد یوچان میره خونه خودش منو یونا هم برمیگردیم خونه و من میرم دوش بگیرم و یونا هم لباساشو عوض میکنه، بعدم رو تخت دراز میکشیم، بغلش میکنم متوجه میشم دستشو بالا گرفته، نگاش میکنم میبینم داره به حلقش نگا میکنه
ته: *خنده* دوسش داری؟
یونا: خیلیییی
بغلم میکنه لباشو میذاره رو لبام و بعد چن مین از هم جدا میشیم. براش آهنگ میخونم و موهاشو نوازش میکنم تا بخوابه.
// ویو راوی //
تصمیم گرفته میشه که حدود دو هفته بعد عروسی ته و یونا و جیمین و مینجی باهم باشه، پس تو این دو هفته کلی خرید میکنن و کارای لازمه رو انجام میدن، مامان بابای یونا هم از آمریکا تشریف میارن
// صبح عروسی //
// ویو جیمین //
از خواب بیدار میشم میبینم تقریبا دیر شده و مینجی نیس
جیمین: مینجی کو؟ *تعجب و آروم*
یهو میبینمش که مث آنا تو فروزن یک (جیمین فروزن میبینه و ما خبر نداشتم🤨😂) موهاش شلخته و خودش رو زمین و پاهاش رو تخت خوابیده ، میزنم زیر خنده
جیمین: خدایا چقد تو بانمکی
بغلش میکنم میذارمش رو تخت
جیمین: بیبی
جیمین: موچی
جیمین: پاشو
جیمین: خواب میمونیا
جیمین: عشقم
مینجی: نمیخوام*میخوابم*
یه فکر میزنه به سرم، صدامو عوض میکنم
جیمین: جناب پارک جیمین آیا بنده وکیلم شما را به عقد دائم سرکار خانوم پارک مینجی در آورم؟
صدامو درست میکنم میشه صدای خودم
جیمین: نعععع هرگزززز
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۵.۹k
- ۲۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط